چگونه می توان اقتصاد یک کشور را سنجید؟ آیا فقط با تولید ناخالص داخلی (GDP) یا درآمد سرانه (GNI) قضاوت می شود؟ آیا این شاخص ها برای ارزیابی رفاه، توسعه و پایداری یک جامعه کافی اند؟ در این مقاله، به بررسی برخی از روش های قدیمی و جدید محاسبه اندازه اقتصاد و نقاط قوت و ضعف آن ها خواهیم پرداخت.
روش های سنتی محاسبه اندازه اقتصاد عمدتا بر پایه ی ارزش کل کالا و خدمات تولید شده در یک کشور در طول یک دوره زمانی مشخص (معمولا یک سال) استوار هستند. این روش ها شامل تولید ناخالص داخلی (GDP)، تولید ناخالص ناطق (GNI)، تولید ناخالص خالص (NNP) و درآمد ناخالص خالص (NNI) هستند. هر یک از این شاخص ها دارای تعاریف و فرمول های خاص خود هستند که در اینجا به آن ها نمی پردازیم. اما به طور کلی، این روش ها به ما نشان می دهند که چقدر گردش پول در یک کشور وجود دارد و چقدر ثروت تولید می شود.
اما آیا این روش های قدیمی تمام جنبه های یک جامعه را نشان می دهند؟ آیا مثلا مسائل محیط زیست، سلامت، آموزش، برابری جنسیتی، حقوق بشر و دموکراسی در این شاخص ها در نظر گرفته شده اند؟ آیا کشور های با GDP بالاتر شرایط بهتر و زندگی خوشبخت تری دارند؟ در بخش بعد، روش های جدید محاسبه اندازه اقتصاد را معرفی خواهیم کرد که سعی در پاسخ به این سوالات دارند. پس با ایران بورس همراه باشید.1
اندازه گیری عملکرد اقتصادی به طور سنتی با استفاده از اقتصاد کلان انجام می شود. در اینجا نکات اصلی آنها را بررسی می کنیم:
شاخص حیاتی در اقتصاد، رشد GDP است. بین کشورها برای مقایسه، اغلب از آن استفاده میشود. افزایش GDP رشد مثبت درآمد ملی را نشان میدهد. درآمد ملی بالاتر، استانداردهای زندگی بهتر را ممکن میسازد. همچنین رشد GDP، بر سایر هدفهای اقتصادی تأثیر دارد. به عنوان مثال، نرخ بیکاری، وام دولت و درآمد واقعی قابل تصرف.
ژاپن در دوران «معجزه» دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی، رشد قوی داشت. اما پس از آن، رشد آن کاهش قابل توجه پیدا کرد. در مقابل، چین در چند دههی اخیر، نرخهای رشد بالای ۸ درصد سالانه را تجربه کرده است.
دسترسی به اطلاعات صندوق بین المللی پول برای بررسی شاخص های مختلف اقتصادی
تولید ناخالص داخلی (GDP) شاخص مهمی است که اقتصاد یک کشور را می سنجد. این شاخص ارزش افزوده تولید شده در یک دوره زمانی را نشان می دهد. GDP بالاتر، رشد اقتصادی بالاتر است.
اما رشد اقتصادی بهبود استاندارد زندگی نمی شود. بین سال های 2010 تا 2017، بریتانیا رشد اقتصادی مثبت داشت. اما درآمدهای واقعی قابل تصرف ثابت بود. عامل های مختلف این ناهمخوانی را ایجاد کردند. مثلاً، کاهش حقوق در GDP، رشد جمعیت در GDP هر نفر، و سختی های در اندازه گیری دقیق GDP.
GDP واقعی هزینه های زندگی را در نظر نمی گیرد. هزینه زندگی در بریتانیا زیاد شده است. این چالش های زندگی را برای خیلی ها، خصوصاً نسل جوان، سخت کرده است.
با توجه به این محدوديتها، GDP نمی تواند معیار مناسبی برای اندازه گیری اقتصاد یک کشور باشد و نیاز به تکمیل شدن با شاخص های دیگری دارد که بتوانند جنبه های گوناگون توسعه اقتصادی را در بر بگیرند.
تورم، شاخص اصلی وضعیت اقتصادی کشورهاست. این شاخص تغییرات قیمت کل کالاها و خدمات را در یک بازه زمانی نشان میدهد. دولتها معمولا سعی میکنند تورم را در حدود ۲ درصد نگه دارند. اگر تورم بیش از این حد بالا رود، علامت بحران اقتصادی است. برای مثال، تورم سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۱۲ به دلیل افزایش هزینههای تولید (مانند قیمت نفت و واردات) بود که باعث کاهش قدرت خرید مردم شد. همچنین، تورم دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی نشان داد که اقتصاد گرم شده بود و دولت برای کنترل آن، بهرهها را بالا برد – اما این عمل، منجر به رکود شد.
تورم زیاد، عواقب منفی بسیاری برای اقتصاد دارد، مثل افزایش عدم قطعیت، کاهش سرمایهگذاری و آسیب به رشد اقتصادی در آینده.
تورم پایین فقط یک جنبه از عملکرد اقتصادی است. ممکن است یک اقتصاد به دلیل کاهش تقاضا و رشد منفی تولید ناخالص داخلی، تورم پایین داشته باشد. در این حالت، اندازه اقتصاد کوچک شده و نشان دهنده سلامت آن نیست. به علاوه، تورم ناشی از فشار هزینه (مثلاً به دلیل واژگون شدن) معمولاً یک تاثیر یکباره و فقط موقت است و باعث کاهش قدرت خرید و رفاه مردم می شود. بنابراین، استفاده از شاخص تورم به تنهایی برای سنجش اندازه اقتصاد کافی نبوده و نیاز به در نظر گرفتن سایر شاخص های مکمل مثل رشد تولید، درآمد سرانه، شاخص بطالت و غیره دارد.
نرخ بیکاری یک شاخص اقتصادی مهم است. این شاخص نشان می دهد که چقدر اقتصاد در حال رشد است و چقدر شغل جدید ایجاد می کند. هدف اصلی اقتصاد کلان، اشتغال کامل است.
ولی نرخ بیکاری هم ممکن است دقیق نباشد. مثلاً، ممکن است نشان ندهد که کار موقت، کار پاره وقت، زیر-اشتغال و خروج از بازار کار چقدر زیاد شده اند.
اندازه گیری اقتصاد یک کشور، نشان دهنده توانایی آن در تولید و توزیع منابع است. این منابع باید نیازها و خواسته های مردم را برآورده کنند. برای سنجش این اندازه، شاخص تولید ناخالص داخلی (GDP) رایج است. این شاخص، مجموع ارزش کالا و خدمات تولید شده در یک کشور را در یک دوره زمانی مشخص می سنجد. اما GDP نمی تواند همه جنبه های عملکرد اقتصادی را نشان دهد. برای نمونه، GDP به توزیع درآمد، کیفیت محصولات، هزینه های زیست محیطی و فعالیت های غیر بازار توجه نمی کند. به همین خاطر، روش های جدیدتر و پیشرفته تری برای اندازه گیری اقتصاد وجود دارند. این روش ها، عوامل مهم تر و بیشتری را در نظر می گیرند. در این قسمت، به برخی از این روش های نوین و دلایل استفاده از آن ها خواهیم پرداخت.
این عبارت از بخش حساب جاری گرفته شده است. صادرات و واردات کالاها را با هم مقایسه می کند. اگر یک کشور صادرات بالاتر از واردات داشته باشد، مازاد تجاری دارد. در غیر این صورت، کسری تجاری است. مازاد تجاری به معنای قدرت رقابت پذیری یک کشور در بازار جهانی است. کسری تجاری به معنای وابستگی به کالاهای خارجی است. آلمان مثال خوبی از کشور دارای مازاد تجاری است. ایران مثال خوبی از کشور دارای کسری تجاری است.
شاخص توسعه انسانی (HDI) یک معیار چند بعدی است که عوامل مختلفی را در نظر می گیرد. این عوامل شامل درآمد هر فرد، سطح تحصیلات، دسترسی به خدمات بهداشتی و شرایط محیط زیست هستند. این شاخص نشان می دهد که توسعه و رفاه فقط به مسائل اقتصادی بستگی ندارند. بلکه عوامل غیرمادی مانند کیفیت زندگی، طول عمر و آموزش نیز بر رشد و پایداری اقتصاد اثرگذار هستند. به عنوان مثال، نروژ که HDI بالایی دارد، با نیجر که HDI پایین تری دارد، قابل مقایسه نیست. HDI همچنین می تواند یک ابزار اندازه گیری عدالت اجتماعی و توزیع منصفانه منابع در جوامع مختلف باشد.
شاخص رفاه یک معیار برای اندازهگیری خوببودن اقتصادی و رضایت زندگی است که توسط آژانس آمار ملی بریتانیا (ONS) طراحی شده است. این شاخص عوامل مختلفی را در نظر میگیرد که بر سلامت، روابط، تحصیلات و مهارتها، فعالیتهایمان، محل زندگی، وضعیت مالی و محیط زیست تأثیر دارند. این شاخص نه تنها از دادههای کمّی استفاده میکند بلکه از نظرسنجیها و پرسشنامههایی نیز بهره میبرد که عوامل ذهنی و احساسات را مورد بررسی قرار میدهند. همچنین این شاخص از یک روش جدید و آزمایشی در زمینه دادههای اقتصادی بهره میگیرد.
شاخص رفاه نشان میدهد که خوببودن اقتصادی و رضایت زندگی در بازه ژوئیه ۲۰۱۱ تا ژوئن ۲۰۱۷ به صورت نسبی بهبود یافته است. این بهبود در حالی رخ داده است که درآمدهای کشور در دوران «سختگیری اقتصادی» و رکود قرار داشتند.
درآمد متوسط (مدیان) یک شاخص اقتصادی است که اندیشکده فابیان آن را معرفی کرده است. این شاخص نشان می دهد که شهروندان یک کشور به طور متوسط چه مقدار درآمد دارند. این شاخص از تولید ناخالص داخلی در نفر سرانه دقیق تر است، زیرا تاثیر افزایش درآمد گروه های ثروتمند را در نظر نمی گیرد. برای مثال، اگر درآمد ۱ درصد بالاترین کسب و کارها به شدت افزایش یابد، ممکن است میانگین حقوق را بالا ببرد. اما، کارگر معمولی ممکن است هیچ افزایش درآمدی نبیند. درآمد متوسط حقوق کارگران را در بازه ۵۰ درصدی سطح درآمد کلی اندازه گیری می کند.
این روش های جایگزین هم مزایا و هم چالش های خود را دارند. در حالی که آن ها بینش های بیشتری را در مورد عملکرد اقتصادی یک کشور ارائه می دهند، اندازه گیری، مقایسه و تفسیر آن ها می تواند پیچیده باشد. بنابراین، ترکیب عاقلانه از روش های مختلف برای ارزیابی جامع عملکرد اقتصادی یک کشور ضروری است.
متاتریدر یک پلتفرم معاملاتی حرفه ای است که به شما این امکان را می دهد که با انواع ابزارهای مالی،…
به دنیای معامله روزانه خوش آمدید که در آن بازارهای مالی جهانی پیچیدگی های خود را نمایش می دهند. در…
نرخ تورم یکی از مفاهیم کلیدی در علم اقتصاد است که نشان دهنده تغییرات قیمت کالا و خدمات در یک…
قیمت طلا یکی از موضوعات مورد توجه سرمایه گذاران و تحلیلگران مالی است. طلا به عنوان یک دارایی ارزشمند و…
با سلام، من نوید رمضانی هستم و تحلیل گر مالی شما. در این مقاله خبری، قصد دارم به شما بگویم…
سلام، من نوید رمضانی هستم، تحلیل گر مالی و علاقهمند به بازار نفت. در این مقاله قصد دارم با شما…